آیا برای هر جامعه فاسدی عذاب استیصال نازل میشود؟
تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۴۹۰۶۷
قرآن کریم سرشار از قصص و گزارشهای تاریخی مربوط به امّتهای پیشین و پیامبران آنان با هدف انتقال معارف وحیانی و هدایت انسان است. قصص قرآنی از نظر محتوا و هدف، شامل همه حکمتهای نزول قرآن میشود و در این راه شیوهای کارآمد است. از این رو قرآن داستان را برای اثبات وحی و نبوت، یگانگی خدا، هم ریشه بودن ادیان آسمانی و نیز برای بیم و نوید، نشان دادن نمودهای قدرت الهی، سرانجام نیک و بدی، صبر یا ناشکیبایی، سپاسگزاری یا سرکشی و دیگر اهداف رسالی، تربیتی و یا سنتهای تاریخی و اجتماعی به کار میبرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قرآن با داستان روشن میکند که شیوه دعوت انبیا و ابزارهای به کار رفته در این راه همسان بوده است و امتها در برابر آنها به یک گونه واکنش نشان دادهاند و پیش برندهها و بازدارندههای گسترش دین، همانند بودهاند. قرآن در موارد گوناگونی بر این حقیقت تأکید داشته و به اشتراک پیامبران در موضوعات فراوانی اشاره کرده است. آنچه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان آیتالله مصباحیزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۳، مطابق با هجدهم محرم ۱۴۳۸ ایراد کردهاند:
در جلسات اخیر داستان حضرت موسیسلاماللهعلیه را آن طور که در اوایل سوره قصص آمده، مطرح کردیم و نکتههایی درباره آن یادآور شدیم. در همین بخش برخی از عزیزان سؤالاتی مطرح کردهاند که در این جلسه به پاسخ برخی از آنها میپردازیم.
تفاوت «اله» و «ربّ»
اولین پرسش درباره واژه «رب» و «اله» است. فرعون گاهی خودش را «رب اعلی» معرفی میکرد و گاهی میگفت: «ما علمت لکم من اله غیری». پرسش درباره تفاوت «رب» و «اله» و نکته این اختلاف تعبیر است. در ضمن بحث به این مسئله اشاره کردم [۱]که ما در فارسی یک واژه خدا به کار میبریم، ولی در عربی الفاظ متعددی برای این معنا به کار میرود. مشرکان معتقد بودند غیر از خدایی که آفریننده جهان است، یک یا چند خدای دیگر هستند که بخشهایی از این عالم را مدیریت میکنند. بعضی معتقد به انواع مختلف موجودات بودند و برای هر کدام ربالنوع یا الهی قائل بودند. بعضی حتی برای انسان هم در شئون مختلف معتقد به آلهه مختلفی بودند.
به دنبال این اعتقاد، از آنجا که آنها را صاحباختیار خود میدانستند، برای استفاده از آن صاحب اختیار، خضوع و خشوع میکردند و به خاک میافتادند. آنها موجودی را که شایسته این مراسم و خضوعهای فوقالعاده است «اله» مینامیدند. اله یعنی معبود، مثل کتاب که به معنی مکتوب است؛ البته معبود شأنی، که در فارسی به معنای «پرستیدنی» است. اگرچه مفهوم رب و اله غالباً بر هم منطبق میشوند، ولی حیثیت هرکدام تفاوت میکند؛ الوهیت مترتب بر ربوبیت است. مفهوم رب مربوط به حیثیت مالکیت و صاحباختیار بودن است، و مفهوم اله مربوط به حیثیت شایستگی برای پرستش.
مصریان نیز از مشرکان بودند. فرعونی که در زمان حضرت موسی بود، بسیار جاهطلب بود و میخواست بر همه تسلط پیدا کند. این بود که میگفت: اگر شما معتقد به ارباب دیگری هم هستید بدانید که رئیسشان من هستم. من از همه بالاترم و آنها بیاجازه من کاری نمیکنند؛ انا ربکم الاعلی؛ و از آنجا که من رب اعلای شما هستم، پس مرا عبادت کنید؛ ما علمت لکم من اله غیری؛ غیر از من کس دیگری صلاحیت ندارد که شما عبادتش کنید.
خلقت انسان؛ اقتضای رحمت مطلق الهی
پرسش دیگر درباره شرایط نزول عذاب استیصال است. در جلسات گذشته گفتیم که وقتی شرایط در یک جامعه بهگونهای شود که کسانی راه هدایت انسانها را ببندند، عذاب بر ایشان نازل میشود. اسلام به ما میفهماند که منشأ ایجاد عالم رحمت الهی است. از اینرو گاهی به جای کلمه «الله» کلمه «الرحمن» به کار میرود؛ قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَی. [۲]ادبا گفتهاند که الله اسم ذات و رحمان صفت فعل است. در بینش اسلامی این نکته یک آموزه اساسی است که خداوند به هیچ چیز احتیاج ندارد و هر چه آفریده است از روی رحمت خودش بوده است.
اقتضای رحمت اوست که عالم آفریده شود، موجودات مختلف باشند و تکامل پیدا کنند و کسانی به ثوابهایی برسند. راه فرشتگان و برخی دیگر از موجودات -که درباره آنها شناختی نداریم- یک طرفه است؛ یعنی حتماً اهل ثواب هستند و اهل عقاب نیستند. هیچ فرشتهای برای عقاب به جهنم نمیرود و خداوند متناسب با شأن هر فرشته رحمتهایی قرار داده است که در اثر همان عبادتهایشان به آن میرسند. تسبیح و عبادت جزو زندگی آنهاست؛ طعامهم التسبیح؛ [۳]طعامشان تسبیح است. چیز دیگری هم ندارند و چیز دیگری هم نمیخواهند.
رحمت مطلقه الهی اقتضای مرتبهای از رحمت را داشت که هیچکدام از فرشتگان نمیتوانند آن را درک کنند؛ چون درک هر موجود متناسب با شرایط وجودی خودش است. آن رحمت مخصوص انسان است و چیزی است فوق رحمتهایی که به همه فرشتگان میشود. داستان معراج نمادی از این مطلب است. آنجا که جبرئیل با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به آسمانها میرفت، اما در جایی توقف کرد و گفت: لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ؛ [۴]مقام من از این بیشتر نیست؛ اگر یک بند انگشت جلوتر بیایم، میسوزم؛ یعنی بیشتر از این امکان عروج ندارم؛ و پیغمبر اکرم تنها رفت. یعنی در انسان مایهای وجود دارد که حتی جبرئیل هم نمیتواند آن را درک کند. برای درک چنین رحمتی باید موجودی باشد که با اختیار خود این راه را طی کند. موجودی که هر چه بیشتر از اختیار بهرهمند باشد و با اختیار خودش چیزی را انتخاب کند. موجودی که در مقابل گزینههای بسیاری که همه آنها جاذبه دارد، قرار گیرد، ولی با اختیار خودش پا روی همه آن جاذبهها بگذارد و گزینه درست را انتخاب کند، به آن رحمتی میرسد که فرشتگان هم نمیرسند. این اختیار غیر از اختیار ملائکه است. این اختیار یعنی اختیاری که توأم با انتخاب یک گزینه در بین چند گزینه است. در بین موجوداتی که ما میشناسیم این انتخاب مخصوص انسان است؛ البته قرآن در این وصف جن را نیز شریک انسان معرفی میکند.
ابتلائات؛ اسباب تربیت انسان
روشن است که وقتی چند راه وجود داشته باشد، مقصدی که این راهها به آن منتهی میشود، متفاوت خواهد بود. از اینجاست که مسئله خوب و بد، درست و غلط و حق و باطل مطرح میشود. اگر در بین گزینههای موجود، گزینه صحیح و دارای منفعت و مصلحت را انتخاب کرد، رشد میکند، ولی اگر ضدش را انتخاب کرد، نه تنها رشد نمیکند که سقوط میکند. چنین موجودی شاهکار خلقت است؛ چون در یک لحظه میتواند به سوی بینهایت مثبت پرواز کند همانطور که در همان لحظه میتواند به سوی بینهایت منفی سقوط کند. روشن است که چنین موجودی لوازمی دارد؛ اینکه ما در عالمی آفریده شدهایم که دائماً در حال تحویل و تحول است و در آن اختلافات، تحولات و تأثیر و تأثرات متقابل پیش میآید، به خاطر همین است که زمینه برای گزینههای مختلف انتخاب انسان، فراهم شود.
از آنجا که کمال انسان به این است که راه خود را آگاهانه انتخاب کند، نیازمند هدایت است. این است که خداوند از یک سو به او عقل داده است و از سوی دیگر انبیا را فرستاده تا راه را به او نشان دهند. حال اگر شرایطی پیش آمد و راه هدایت بسته شد، نقض غرض آفرینش میشود. این مسئله را ما به طور کلی میفهمیم که اگر شرایط عالم چنان شود که راه شناخت حق و باطل مسدود شود، هدف خلقت نقض شده است و خداوند کاری میکند که این راه باز شود. اما عقل ما به اینکه خداوند چه میکند، نمیرسد. البته نکاتی در آیات و روایات درباره تقدیرات الهی در تدبیر عالم آمده است.
گاهی خداوند برای افراد سختیها و عذابهای موقتی پیش میآورد؛ گاهی آنها را به درد و مرض مبتلا میکند تا برگردند؛ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ. [۵]یعنی خود این ابتلائات اسباب تربیت انسان میشود. برخی از عذابهای که بر اقوام مختلف نازل شده است نیز از همین باب است. خداوند در دو آیه از قرآن میفرماید: ما هر پیغمبری فرستادیم، همراهش سختی و عذابهایی برای مردم پیش میآوریم تا حالت تضرع برایشان پیدا شود. این سختیها به انسان کمک میکند که سخن انبیا را بپذیرند. انسان به راحتی سخن دیگران را قبول نمیکند و برای این کار انگیزه میخواهد. وقتی دچار گرفتاری میشود، انگیزه پیدا میکند که برای رفع گرفتاری دعوت انبیا را پاسخ بگوید. اما اگر کاملاً بینیاز باشد، انگیزهای برای اطاعت ندارد و از هدایت انبیا محروم میماند؛ إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَی * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَی.
[۶]اینها از سنتهای الهی است، اما ما چیزی درباره زمان، مکان، حدود، چگونگی و علت عذابهای الهی نمیدانیم. چنین دانشی نیازمند اطلاع از همه مصالح، مفاسد و روابط پدیدهها از ازل تا ابد است که ما انسانها به آن دسترسی نداریم. این مسائل بسیار پیچیده است. البته وقتی میدانیم که خداوند خیر محض است و بر اساس حکمت مطلقه و بالغه خود کار بیحکمت نمیکند، میفهمیم که در هر جا هر کاری که کرده، همان درست بوده است. گاهی خداوند مقدمات کاری که امروز انجام میگیرد و مصلحتی برای یک شخص یا یک گروه دارد، از هزار سال پیش فراهم کرده است. گاهی کاری که امروز انجام میگیرد مقدمه برای حادثهای است که بناست هزار سال بعد اتفاق بیفتد. برای خدا زمان مطرح نیست. برای او ازل و ابد مساوی است و همه چیز نزدش حاضر است. این طور نیست که برای مقدمات لازم کاری بگوید الان زود است درباره آن تصمیم بگیریم. خداوند زود و دیری ندارد؛ لیس عند ربک صباح ولا مساء.
برخی پرسیدهاند که اگر جامعهای مثل جامعه فاسد آمریکاییها مانع هدایت مردم شد، آیا خداوند حتماً آن را نابود میکند و عذاب استیصال برایشان نازل میشود؟ پاسخ ما این است که نمیدانیم. ما نسبت به زمان، مکان و چگونگی مجازاتهای الهی دانشی نداریم. اما میدانیم که هر وقت هر کاری کرد عین مصلحت است و سر سوزنی خلاف حکمت انجام نمیدهد. اما درباره اینکه چه خواهد کرد، غیر از کلیاتی که از آیات و روایات و دلیل عقلی استفاده میشود مطلب دیگری نمیتوانیم بگوییم. البته گاهی ممکن است خداوند به پیغمبری وحی کند یا به یکی از اولیای خدا چیزی را الهام کند و بدانند که فلان قوم در کجا و در چه زمانی و چگونه نابود میشوند، اما این چیزی نیست که فرمولش در دست ما باشد و براساس قواعد بتوانیم بگوییم فلان قوم در فلان روز، اینچنین نابود میشوند یا اصلاح میشوند برمیگردند و چگونه رشد میکنند. این مسائل در اختیار ما نیست. ما باید تسلیم تقدیرات خدا بوده، به آنچه او مقدر فرموده است راضی باشیم.
لقمه حرام و حضرت موسی!
یکی دیگر از مسائلی که در این چند جلسه بسیار درباره آن سوال کردهاند این است که ما از یک سو در روایات داریم که لقمه حرام انسان را فاسد، توفیق را از او سلب، و کار او را به گمراهی و هلاکت منتهی میکند، اما از سوی دیگر در داستان بنیاسرائیل میخوانیم که موسی در دامان فرعون پرورش پیدا میکند و طبعاً غذای آنها را میخورد. همچنین همسر فرعون که یکی از بزرگترین بانوان عالم است و خداوند او را الگو برای اهل ایمان معرفی میکند [۷]همین طور است. او هم در دربار فرعون زندگی میکرد و غذای فرعون را هم میخورد. چرا و چگونه این لقمه حرام در این دو اثر نکرد؟
برای توضیح مطلب چند روایت درباره تأثیر لقمه حرام برایتان میخوانم. در برخی از روایات این مضمون آمده است که العبادة مع اکل الحرام، کالبناء علی الرمل؛ [۸]به ریگهای روان رمل میگویند. رمل زمین سستی است که حتی راه رفتن روی آن به سختی انجام میگیرد. حال اگر کسی روی رمل ساختمانی بسازد پیداست که ساختمانش دوام نمیآورد. برای ساختن ساختمان باید پایه آنرا با سنگ و شناژبندی محکم کرد. میفرماید: اگر کسی عبادت کند، اما غذای حرام هم بخورد مثل این است که روی رمل خانه ساخته است؛ این عبادت فرو میریزد و هیج فایدهای ندارد. مشابه این روایت دیگری است که میفرماید: الْعَمَلُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَنَاقِلِ الْمَاءِ فِی الْمُنْخُل؛ [۹]کسی که غذای حرام میخورد، هر چه عبادت کند مثل این است که آب در غربال میریزد. همچنین از امام صادقسلاماللهعلیه روایت شده است که لیس بِوَلیٍّ لَنا مَن اَکل مالَ مؤمنٍ حراماً؛ [۱۰]اگر کسی مال مؤمنی را به ناحق بخورد از ولایت ما بهرهای نخواهد داشت.
در روایت دیگری از پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمودند: إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَفِی الْأَرْضِ؛ [۱۱]اگر یک لقمه حرام وارد شکم انسان بشود، همه فرشتگان آسمانها وزمین او را لعنت میکنند. ومادامت اللقمة فی جوفه لا ینظر الله الیه؛ تا این لقمه در شکم اوست، خدا نظر رحمت به او نخواهد داشت. در روایت دیگری از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمودند: من اکل لقمة حرام لم تقبل له صلاة اربعین لیلة ولم تستجب له دعوة اربعین صباحاً؛ [۱۲]هرکه یک لقمه حرام بخورد، چهل شب نمازش قبول نمیشود و تا چهل روز هم دعایی از او مستجاب نمیشود.
وکل لحم ینبته الحرام فالنار اولی به؛ گوشتی که از غذای حرام روییده، برای چیزی غیر از آتش مناسب نیست. ممکن است این سوال مطرح شود که مگر یک لقمه چقدر اثر دارد! از یک لقمه غذا که گوشت نمیروید! اما حضرت در پاسخ این دفع دخل میفرماید: وان اللقمة الواحدة تنبت اللحم؛ یک لقمه غذا هم به اندازه خودش گوشت میرویاند. همچنین در یک حدیث قدسی خداوند به بندهاش چنین خطاب میفرماید: منک الدُّعاءُ وَمِنّی الإِجابَةَ؛ بنده من! از تو دعا و از من اجابت. فَلا تُحجَبُ عَنِّی إلّا دَعوَةُ آکِلِ الحَرامِ؛ [۱۳]هیچ دعایی از من در حجاب نمیماند مگر کسی که غذای حرام خورده باشد؛ چنین کسی دعایش مستجاب نمیشود.
حال به پرسش اصلی برمیگردیم. آیا حضرت موسی و جناب آسیه در مدتی که در کاخ فرعون بودند یک لقمه غذای حرام نخوردند؟ روشن است که غذای فرعون را میخوردند و قطعاً حرام بود. این مسئله با آن همه آثار بدی که برای یک لقمه حرام ذکر شد چگونه جمع میشود؟
شرایط تأثیر لقمه حرام
آیا شما احتمال میدهید که همه فرشتگان آسمان و زمین کسی را که نداند غذایی حرام است و آن را تناول کند، لعنت کنند؟! لقمه حرامی که احتمال آن چندان بعید نیست. مثلاً نان میخریم و معلوم نیست که خمس یا زکات آن پرداخت شده باشد. آیا مصرف این نان باعث میَشود که همه ملائکه آسمان و زمین ما را لعنت کنند؟! و حال در بین ما چه کسی هست که چنین غذای حرامی نخورده باشد؟ این روایات خود دلالت بر ا ین مطلب دارند که مورد آنها در جایی است که انسان بداند غذایی حرام است و تصرف در آن جایز نیست. اما اگر کسی نداند که این غذا حرام است، یا بداند حرام است، ولی برای او خوردنش جایز یا واجب باشد، مشمول این روایات نمیشود. حتی گاهی خوردن غذای حرام برای انسان واجب میشود. برای مثال فردی را فرض کنید که از گرسنگی در حال مرگ است و فقط یک لقمه غذای حرام در دسترس اوست که اگر از آن بخورد زنده میماند.
روشن است که در این صورت بر او واجب است که این غذا را بخورد. حال آیا او با این خوردن مشمول لعن ملائکه میشود؟ این روایات درباره غذای حرامی است که خوردنش بر انسان حرام باشد، اما اگر بر انسان جایز یا واجب بود، نه تنها حرمتی ندارد، که اگر به قصد اطاعت خدا انجام بگیرد، ثواب هم دارد و همه فرشتگان آسمان و زمین برای او استغفار میکنند؛ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ. [۱۴]آیا پیغمبر حق دارد که اجازه دهد، یا حتی امر کند که فردی از مال شبههناکی تناول کند؟ پاسخ این پرسش روشن است. بسیاری از متدینان درباره اموال مشکوک یا حتی اموالی که مخلوط به حرام است، نزد مراجع یا وکلای آنها میروند و با گذراندن مقدماتی مثل پرداخت خمس، اجازه تصرف آن را میگیرند. آیا میتوانیم بگوییم با اینکه اجازه تصرف گرفته است، مصرف آن حرام است؟! این درست است که اصل آن حرام بود، اما با امر خدا، اجازه پیغمبر و، ولی امر یا نایب او برای او جایز میشود. حال خداوند خود حضرت موسیعلینبیناوآلهوعلیهالسلام را در دامن فرعون گذاشته است، و اگر از غذای آن نخورد، هلاک میشود.
چگونه ممکن است بگوییم این استفاده برای او حرام بوده است؟ این آثاری که برای مال حرام ذکر شده است برای جایی است که چیزی حرمت بالفعل داشته و حرمت آن افزون بر فعلیت، منجَّز نیز باشد. وگرنه اگر انسان به حرمت چیزی علم نداشت، یا نسبت به مصرف آن اضطرار داشت، یعنی تکلیف اقوایی بر آن حاکم بود، و یا اجازه، ولی امر بر استفاده آن بود، برای او حلال میشود و مشمول آن روایات نمیشود.
آثار وضعی لقمه حرام
فقط برخی از حرامهاست که حتی اگر انسان علم به حرمت آنها نداشته باشد، استفاده از آنها آثار سویی را به دنبال خواهد داشت. این حرامها مربوط به چیزهایی است که حرمتشان به واسطه ضررهایی است که بر جسم انسان دارند. حرام بودن بسیاری از محرمات بهخاطر ضرری است که برای ما دارد. این ضررها باقی است حتی اگر انسان به آنها علم نداشته باشد. فرض کنید انسان گوشت خوک را به خیال اینکه گوشت گوسفند است مصرف کند. روشن است که این مصرف حرام نیست و عقوبتی هم ندارد. اما آن ضرری که گوشت خوک برای بدن دارد، سر جای خودش است و مثلاً انسان را مریض میکند. همچنین ممکن است اثر سویی در روح انسان داشته باشد؛ زیرا روح و بدن در ارتباط هستند و برخی از خوراکیها از این راه بر روح نیز تأثیر میگذارند. مثل اینکه انسان غذایی را بخورد و خوابآلود شود، یا آن غذا سمی باشد و بعد آثار آن سم ظاهر شود. روشن است که این آثار هست حتی اگر انسان علم به حرمت نداشته باشد.
نتیجه اینکه آثاری که برای لقمه حرام ذکر شده برای اموری است که به خاطر امرو نهی خدا حرام شده و حرام بودن آن بر انسان دارای فعلیت و تنجز بوده، و تکلیف اقوایی نیز بر آن حاکم نباشد، اما داستان موسی و همسر فرعون خارج از اینهاست. اولاً نمیدانیم در مدتی که جناب آسیه در آنجا بوده شریعتی برایش ثابت شده بوده یا نه. حتی اگر فرض کنیم که برای ایشان شریعتی ثابت بوده است، باز هم در همان شریعت برای حالت اضطرار استثنا وجود دارد و حالت اضطرار حرمت بالفعل را برمیدارد. به هر حال دلیلی بر این مطلب نداریم که ایشان عالما عامدا غذایی که حرمت بالفعل داشته است را تناول کرده باشد.
[۱]. علاوه بر جلسه نهم از این دوره مباحث، در کتاب معارف قرآن، مبحث خداشناسی؛ و نیز در کتاب آموزش عقاید، مبحث نصاب توحید به تفصیل به این مطلب پرداختهایم.
[۲]. اسرا، ۱۱۰.
[۳]. بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۴۲.
[۴]. همان، ج ۱۸، ص ۳۸۲.
[۵]. روم، ۴۱.
[۶]. علق، ۶_۷.
[۷]. وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ. (تحریم، ۱۱)
[۸]. عدة الداعی ونجاح الساعی، ص ۱۵۳
[۹]. همان، ص ۳۰۳.
[۱۰]. بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۹۶.
[۱۱]. بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۳۱۴.
[۱۲]. همان.
[۱۳]. الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسی)، ص ۷۱۳.
[۱۴]. غافر، ۷.
منبع : مهر
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: قران کریم عذاب همه فرشتگان یک لقمه غذا اختیار خود لقمه حرام اگر انسان غذای حرام الله علیه درباره آن حضرت موسی هم چنین برای او اگر کسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۴۹۰۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دکتر طهرانچی: دانشگاه آزاد اسلامی در پی نظام تعلیم و تربیت «احسن» است
به گزارش گروه آموزش و دانشگاه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نشست مدیران آموزشی دانشکدههای تعلیم و تربیت و مدیران گروه علوم تربیتی معاونت علوم تربیتی و مهارتی دانشگاه آزاد اسلامی صبح امروز با حضور دکتر محمدمهدی طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به میزبانی واحد اصفهان برگزار شد.
دکتر طهرانچی در ابتدای این نشست با تبریک روز معلم گفت: خدا را شاکرم که در روز معلم در خدمت عزیزانی هستیم که در دانشگاه معلم هستند و بر جریان تعلیم و تربیت مدیریت میکنند. همکاران سما نماد معلمان دانشگاه هستند و این روز را به همه این عزیزان و اساتید تبریک میگویم. روز معلم، روز بزرگ و نماد شکر است.
وی با ارائه سخنرانی با موضوع «نظام تعلیم و تربیت احسن» گفت: حرکت به سمت نظام تعلیم و تربیت احسن، یک تحول اجتنابناپذیر است که باید آن را جدی گرفت. در محیط مدرسه، ما درگیر علم هستیم اما دانشآموزان و دانشجویان درگیر حل مسئله و بالا رفتن خود هستند. این نظام، نردبانی است که ستون آن تعلیم و تربیت و دانش بوده و باید جایگاه خود را حفظ کند.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اهمیت قلم و نقش معلمی، تصریح کرد: قلم نه تنها خود بلکه آنچه مینگارد نیز بسیار ارزشمند است؛ پس آنچه در اختیار ماست درواقع ابزار شریفی است چرا که خداوند به جای سایر ابزارها به قلم سوگند یاد کرده و میفرماید «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ». پس ما با افتخار قلم در دست میگیریم و از آنچه مینگاریم، مراقبت میکنیم و شأن این قسم الهی را پاس میداریم، چرا که آنچه نگاشته میشود، نه تنها در قالب زمان و مکان؛ بلکه آثار فرازمان و فرامکان دارد و به همین دلیل نقش و جایگاه معلمی بسیار ارزشمند است چون ابزار آن مورد قسم الهی واقع شده است. در قرآن کریم همه سوگندها به مخلوقات الهی است و تنها یک قسم به چیزی است که انسان آن را خلق کرده و آن هم قلم است.
دکتر طهرانچی به آیه 80 سوره انبیاء اشاره کرد و گفت: خداوند در این آیه شریفه میفرماید معلم است و به داود یاد میدهد. این یعنی وقتی ما هم چیزی را یاد میدهیم، اراده حضرت حق را پیاده میکنیم. همچنین خداوند در مقابل آنچه به حضرت داود آموزش داد، میفرماید که تعلیم یک جهت فردی دارد و یک جهت اجتماعی که «لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» به آثار اجتماعی تعلیم اشاره دارد و در پایان آیه نیز به شکرگذاری جامعه تأکید میشود. در این آیه شریفه خداوند علم و فناوری را برای کسی که مورد خطاب است، یاد میدهد اما مردم باید شاکر باشند. شکر نعمت وجود معلم یعنی این روز را نه تنها در دانشگاه بلکه در جامعه نیز باید گرامی بداریم. شکر معنای وسیعی دارد و یک وظیفه است؛ فقط زبانی نیست. البته معلمی این شأن را دارد که خداوند به او آموزش میدهد و او این آموزش را به دیگران منتقل میکند.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: وقتی موسی (ع) به دنبال معلم میگشت، او را در سه ویژگی عبودیت خدا، محبت و مهرورزی و عالم بودن یافت. بنابراین یک معلم باید اول عبد خدا باشد و لطیف و مهربان و عالم باشد. معلمی که یادگیری خود را ادامه ندهد، معلم نیست. باید یک معلم همواره در حال آموختن باشد. اگر فردی اینچنین بود، باید شاگردی او را کرد.
وی افزود: هیچ اشکالی ندارد که شاگرد، معلم را به عنوان نردبان رشد خود ببیند چرا که علم مسیر رشد است و باید در آن شاگردی کرد تا بتوان از نردبان دانایی بالا رفت.
دکتر طهرانچی با اشاره به چرایی تغییر ساختار در حوزه تعلیم و تربیت، گفت: دانشگاهها را میتوان به دو نوع نخبگانی و اجتماعی تقسیم کرد که دانشگاه آزاد اسلامی در نوع دانشگاه گسترده و اجتماعی قرار میگیرد و با دانشگاهی مانند دانشگاه تهران که از جنس نخبگانی است، تفاوت دارد. سیر اولین اعزامهای دانشجو به فرانسه به گونهای بود که با علوم پایه و علوم انسانی کاری نداشتند و به همین دلیل ماحصل این اعزامها، ترجمه و نظام دیوانی فرانسه شد اما در 16 آذر 1332 به صورت رسمی نظام علمی ایران از فرانسه به آمریکا تغییر یافت و از آن سال یک گروه مستشاری در وزارت فرهنگ ایران مستقر شدند و هر دانشگاهی که در کشور راه اندازی میشد، باید به تأیید این کمیته میرسید. به همین دلیل آنچه در نظام آموزش عالی وارد شد، یک مفهوم است که مانند گلخانه و تزئینی بود.
وی خاطرنشان کرد: اونیورسیته یک نهاد جامع و الگوی کوچکی از جامعه در حال ساخت غرب برای خلق و پیاده سازی مفاهیم راهبران فکری و سیاسی نظام سلطه در خلق تمدن غربی است و آنچه ما در دانشگاهها به عنوان علم به آن میپردازیم، دانش (science) است که به آن در این دوره علم جدید میگوییم. در اروپا با تکیه بر میراث گذشتگان برمبنای نگاهی نو پدید آمد و پیشرفت کرد.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: همانطور که در تعریف دانش بیان شد، science تکیه بر میراث دارد اما ارتباط مستقیم با گذشته ندارد و به همین دلیل روانشناسی ادامه علم النفس یا علوم تربیتی در ادامه جریان تربیتی دوره اسلامی نیست بلکه همه اینها وارداتی هستند.
وی با اشاره به اجزای مختلف علم و با بیان اینکه علم دارای ساحت، لایه، مؤلفه، ابعاد، رابطه و کنشگران است و این در حالی است که ما فقط به کنشگران آن توجه داشته و گزارهها را میبینیم و به همین دلیل بیانکننده گزارههای غربی شدهایم و کسی معلم تر است که گزارهها را بهتر توضیح دهد، گفت: واقعیت این است که در نظام علمی به اهداف، روش، نظریهها، رویکرد، مکاتب و سنت و قواعد حاکم توجه نداشتهایم و به همین دلیل در علم درگیر قوانین و مدیریت شدهایم و کاری با نظام، فناوری، ابزار، قالب، برنامهریزی و سیاستگذاری نداریم. به همین دلیل تنظیمکننده جهت علمی کشورها فرانهادهایی به عنوان ژورنالهای پژوهشی هستند که توسط بنیادهای بین المللی هدایت میشوند که نماد یکی از آنها (الزویر) درخت ممنوعه است.
دکتر طهرانچی ادامه داد: در واقعیت هم اگر نگاه کنیم، کدام رشته را میتوانیم ببینیم که در کشور ما اجرایی میشود اما نمونه غربی ندارد؟ وقتی پیشنهاد راهاندازی رشته میدهیم، مستندات آن را میخواهند. همه اینها برای این است که ما نظامها، قالبها و... را از غرب وارد کردهایم.
وی خاطرنشان کرد: جریان علم مانند قطار است و رئیس قطار و لکوموتیوران هرکس که باشد، قطار مسیر ریلی خود را طی میکند. آنچه در ذهن ماست، عبور از قواعد و نظامات است چرا که تاکنون نتیجه آن زیبا نبوده و این فلسفه نگاه ما در دانشگاه آزاد اسلامی است. به همین دلیل منطقه منازعه را در سیاستگذاری و سنت و قواعد حاکم بر نظام علمی قرار دادیم.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به نگاه غرب به علم، گفت: در دسته بندی علم غرب انسان، جامعه و طبیعت وجود دارد. البته در ابتدا فقط رابطه علم با انسان، طبیعت و جامعه دیده شده بود اما بعدها ارتباط طبیعت و جامعه هم در این نگاه لحاظ شد. با این حال، این دستهبندی یک سکولاریسم مطلق در علم است و خدای خالق رب العالمین در آن جایی ندارد. خداوند درباره این نوع نگاه در آیه 7 سوره روم میفرماید «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ». واقعیت این است که نظام علمی ما در این قالب و مدل قرار دارد؛ با این تفاوت که کلاسهایمان را با بسم ا... و بنام خدا آغاز میکنیم اما در قالب مفاهیم و مدلهای سکولاریسم غرب قرار گرفتهایم. واقعیت این است که با بسم ا... گفتن، علم الهی نمیشود همانطور که اگر حیوانی حرامگوشت را با بسم ا... ورو به قبله ذبح کنیم، حلال نمیشود.
وی افزود: ما در علم با مفاهیم انسان، شناخت، آموزش، یادگیری، پارادایم، مکتب فلسفی و جهانبینی مواجه هستیم و به هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی توجه داریم که به آن دینشناختی هم اضافه کردیم اما دین در متن و هنگام پرورش نیست. به همین دلیل به مکاتب فلسفی غربی ازجمله رئالیسم، ایدهآلیسم، طبیعتگرایی و... توجه کردهایم.
دکتر طهرانچی با بیان اینکه نهاد تعلیم و تربیت، روش تدریس، برنامهریزی درسی، رابطه استاد و دانشجو و... گزارههایی مبتنی بر نظریههایی است که در یک مکتب فکری تعیین میشود، گفت: اشکال ما این است که قرآن را مهجور گذاشته و به سراغ مکاتب فلسفی غرب رفتهایم.
وی با اشاره به آیه 30 سوره فرقان گفت: پیامبر (ص) گلایه میکند که قومش قرآن را مهجور گذاشته و از آن گذشته است (وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا). این در حالی است که قرآن کریم نسخه نجاتبخش و شفابخش انسانهاست. پیامبر (ص) در حدیثی نیز میفرماید «أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ مَأْدُبَةُ اللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَتَهُ مَا اسْتَطَعْتُم». قرآن کریم در این حدیث، به عنوان تربیتکننده و فرهنگستان است؛ بنابراین ما باید مکتب قرآن و اهل بیت (ع) را شاگردی کنیم.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با تأکید بر اینکه مبانی اسلام دعوای علم و دین نیست؛ بلکه دعوای علم و ایمان است، گفت: خداوند متعال در آیه 11 سوره مجادله میفرماید « ... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ». بدین معنی که خداوند مقام اهل ایمان و دانشمندان را در دو جهان رفیع میگرداند.
دکتر طهرانچی با اشاره به کتاب «إحصاء العلوم» فارابی اظهار داشت: ما در مدل و ساختار علمی خود، خداوند خالق رب العالمین را محور داشتیم و در آن رابطه انسان با خداوند، جامعه و طبیعت را تعریف کرده بودیم. در این دستهبندی، علم الهی به رابطه انسان با خداوند، علم مدنی به رابطه انسان با جامعه و علم طبیعی به رابطه انسان با طبیعت میپرداخت و آن بخش مربوط به انسان خلیفه الله هم، علم فقه و کلام و علم زبان، منطق و ریاضیات بود.
وی با بیان اینکه انسان دارای بینش، دانش، گرایش و توانش است، گفت: در نظام تعلیم و تربیت احسن باید به این چهار مقوله توجه داشته باشیم تا بتوانیم در منش و کنش تأثیرگذار باشیم. کنش یک عقبه دارد که دانش و همت است و دو بازوی فرصت و تهدیدکننده دارد که بینش و گرایش است. بنابراین اگر کسی در بینش به عالم آخرت باور نداشته باشد، مصداق «ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» خواهد بود.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: همچنین اگر فردی دارای بینش، دانش و گرایش درستی باشد اما عزم و توانش نداشته باشد هم انسان موفقی نخواهد شد. به همین دلیل باید دانش، گرایش، بینش و مدلی برای توانش صحیح داشته باشیم تا سمع، ابصار و افئده یعنی دیدن و گرویدن ما درست باشد و توانایی داشته باشیم.
وی درباره اینکه چه چیزی را چگونه و در چه سنی آموزش دهیم، تصریح کرد: تاکنون مدارس مختلفی به عنوان مدارس شناختی و رفتاری راهاندازی شدهاند اما سؤال این است که پشتوانه فکری و نظریه آنها کجاست. در اسلام، دورههای تربیت و رشد به سه دوره 7 ساله تقسیم میشود که 7 سال اول خانوادهمحور بوده و دوره سیادت کودک است، 7 سال دوم مربوط به آموزش ابتدایی و دوران تأدیب و آموزش بوده و 7 سال سوم که آموزش متوسطه و مقطع کارشناسی است، دوره تربیت اجتماعی و دوران وزارت جوان است. ما باید در مدلهای تربیتی خود به این مفاهیم توجه داشته باشیم و از نامه 31 نهج البلاغه الگو بگیریم.
دکتر طهرانچی به کتاب دوم «مبانی تربیت» از مجموعه ادب الهی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی اشاره کرد و گفت: ایشان با اشاره به آیه 6 سوره تحریم میفرمودند «در باب مرابطه با نفس، انسان هم باید در سازندگی خودش و هم در سازندگی دیگران وارد شود و نسبت به هردو مسئولیت دارد. مجموعه دلسوزی باید در سه رابطه اصول اعتقادی، مسائل اخلاقی و مسائل علمی باشد.» باید خودمان عبد خدا، مهرورز و عالم باشیم تا بتوانیم شاگردان را در مسیر اعتقادی، اخلاقی و علمی تربیت کنیم.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: امیرالمومنین (ع) در حدیثی میفرماید «النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبَّانِی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیل نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ» بدین معنی که «مردم سه دستهاند: گروه اول دانشمندان الهی هستند که مربی مردمند، گروه دوم کسانی که خود فاقد دانش هستند ولی در سایه نور دانش دانشمندان حرکت میکنند و در پی تحصیل علم هستند و گروه سوم انسانهایی که نه خود راه را میدانند و نه از رهروان، راه را میپرسند. آدمهایی که نه خود عالمند و نه بر علم عالم تکیه میزنند.» همچنین امام کاظم (ع) میفرماید «لا عِلمَ إلاّ مِن عالِمٍ رَبّانِيٍّ و مَعرِفَةُ العالِمِ بِالعَقلِ» (علم جز از عالم ربّانى به دست نيايد و شناخت چنين عالمى به خِرَد است). استاد دانشگاه باید عالم ربانی و استاد مربی باشد.
وی با اشاره به وظایف تربیتی که در قرآن به آنها اشاره شده است، گفت: خداوند متعال در آیه 17 سوره لقمان به تربیت فرزندان، در آیه 132 سوره طه به فرزندان همفکر، در آیه 145 سوره اعراف به همه مخاطبان و در آیه 199 سوره اعراف نیز به همه همکیشان وظایف تربیتی را برشمرده است.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: در نظام تعلیم و تربیت احسن، دانشگاه دارای چهار نظام تربیتی، علمی، فناوری و فرهنگی است که وظیفه جهتدهی دانشگاه با حوزه فرهنگ است. در چهره نوین دانشگاه آزاد اسلامی میخواهیم دانشگاهی جامعهپرداز در کنار جامعه دانش و حکمت بنیان داشته باشیم. در این مدل، دانشگاه دانش تخصصی و مهارتی را از طریق گروههای علمی و نظام پایه و عرصه ارائه میکند و برای برقراری ارتباط بین دانشگاه و جامعه، به دنبال تبدیل شدن به دانشگاه خلاق و نوآور هستیم تا از طریق دانایی و توانایی گروهی، با ایجاد دانشکدههای موضوعی و شبکه نوآوری، بین دانشگاه و جامعه فرهیخته که دارای اقتصاد و امنیت است، پلی برقرار کنیم. با ایجاد این پل، جامعه به دانایی و توانایی اجتماعی میرسد که میتواند سبک زندگی ساز بوده و حکمرانی در اقتصاد و امنیت داشته باشد.
انتهای پیام/